خواستی دیگه نباشی ، آفرین ، چه با اراده
لعنت به دبستانی که تو از درس هایش فقط تصمیم کبری را آموختی . . .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

هنوز برایت می نویسم
درست شبیه پسرکی نابینا که هر روز برای ماهی قرمز مرده اش غذا می ریزد . . .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

حالا که رفته ای
ساعتهــــا به این می اندیشم ، که چرا زنــــده ام هنـــوز ؟
مگـه نگفتـــه بــودم بی تــــو میمیرم ؟
خدا یادش رفته است مرا بکشــــد
یا تــــــو قرار است برگردی ؟

نه تو نمی آیی و این مرگ است که دارد به من نزدیک می شود!

 / / / / / / / / / / / /

پ ن : حق با تو بود.... من شاهزاده خیالاتت نبودم!

آمدی بدون "سلام" و اینک رفتی"بی خدا حافظی"

بــــــســــــــلـا مــــت گـل مــــن . . .